مسلم، ثابت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] اختلاف
اختلاف تفسیری مرز [جغرافیای سیاسی] اختلاف در تفسیر معاهده یا قرارداد مربوط به توافقات مرزی
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] شرط ارتجاع اختلافات به داوری در طول اعتبار قرارداد
قابل بحث، مورد بحث، مورد مذاکره، تحت بررسی
(انگلیس) عدم توافق کارگران و کارفرمایان
اختلاف مدیریتی مرز [علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی اختلاف مرزی به دلیل عدم توافق بر سر مدیریت مرز
اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول سایر معانی: دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان ...
(به ویژه ازنظر اخلاقی) مورد تردید قرار دادن، زیر سوال بردن، 1- (برای کمک یا مشورت) احضار کردن، فراخواندن 2- (پول یا اوراق بهادار و غیره را) از گردش خارج کردن، جمع آوری کردن 3-درخواست پرداخت ...
نقاشی، کرباس، پرده نقاشی، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن سایر معانی: (برای همه پرسی یا جلب آرای مردم و غیره) خانه به خانه رفتن، تبل ...
برخورد، تصادم، تصادم شدید کردن سایر معانی: صدای بر هم خوردن دو چیز جامد، چکاچاک، جرنگ، ترق ترق، دنگ، (با صدای بلند) به هم خوردن، تصادم کردن، چکاچاک کردن، جرنگیدن، تضاد پیدا کردن، برخورد داشت ...
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدمتناسب سایر معانی: تباین، تکذیب، انکار، آخشیج، محاجه، پادگویی، (شخص یا چیز) متناقض [برق و الکترونیک] تکذیب، نقض، تناقض گویی [نساج ...