محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال سایر معانی: از دست دادگی، از دست رفتگی، فقدان، بی بهرگی، ناکامی، بی بهره سازی [حقوق] محرومیت (از حقوق مدنی)، سلب مالیت بدون پرداخت غرامت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخراج، عزل، برکناری، مرخصی سایر معانی: (از کار) برکناری، انفصال، رد سازی، مردود شمردن (dismission هم می گفتند)، مرخص سازی، راهی سازی [حقوق] قرار یا حکم مختومه کردن دعوی، انفصال، اخراج ...
طرد، دفع، دعوای استرداد، حق تصرف ملک و مطالبه خسارت سایر معانی: برون افکنی، برون ریزی، فوران، پرتابش، بیرون کردن، اخراج [حقوق] دعوای تصرف عدوانی، دعوای رفع مزاحمت
اخراج، خلع ید سایر معانی: اخراج، خلع ید
گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار سایر معانی: عمل از دادن یا از دست رفتن، لاو، لطمه، صدمه، گم گشتگی، گمبود، افت، کاهش، کشته شدگان، تلفات، خسارا ...
گذاشتن چیزی در جای عوضی