خار چیدن سایر معانی: گرفتگی چیزی را بر طرف کردن، (لوله و غیره را) باز کردن، گشودن، گشودن to unblock a pipe لولهی گرفته را باز کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سبکبار کردن، بار از دوش کسی برداشتن، اعتراف و درد دل کردن سایر معانی: (با اقرار به گناه یا گفتن راز دل و غیره) بار خود را سبک کردن، (وجدان خود را) آرام کردن، درد دل کردن، (از زیر بار) رها کر ...
خالی کردن، بار خالی کردن، خالی کردن - تخلیه کردن سایر معانی: باراندازی کردن، (بار را) تخلیه کردن، (گلوله ی سلاح گرم را) در آوردن، تهی کردن، (از شر چیزی) خلاص شدن، قالب کردن، (اندوه یا مشکلات ...