unblock
معنی
خار چیدن
سایر معانی: گرفتگی چیزی را بر طرف کردن، (لوله و غیره را) باز کردن، گشودن، گشودن to unblock a pipe لولهی گرفته را باز کردن
سایر معانی: گرفتگی چیزی را بر طرف کردن، (لوله و غیره را) باز کردن، گشودن، گشودن to unblock a pipe لولهی گرفته را باز کردن
دیکشنری
انفجار
فعل
unblock, clear, clear the wayخار چیدن
ترجمه آنلاین
رفع انسداد
مترادف
ameliorate ، break up ، brighten ، burn off ، clarify ، cleanse ، disencumber ، disengage ، disentangle ، eliminate ، empty ، erase ، extricate ، free ، lighten ، loosen ، lose ، meliorate ، open ، purify ، refine ، rid ، rule out ، shake off ، sweep ، throw off ، tidy ، unburden ، unclog ، unload ، unloose ، unpack ، untie ، vacate ، void ، wipe