کشیشی که به اقرار مردم گوش فرامی دهد، کشیشی که به اقرار مردم گوش فرا می دهد ناصح، پندگر، اندرزگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رساله، کتاب راهنما، کتاب دستی سایر معانی: راهنمانامه، (کتاب مراجعه که اصول چیزی را معمولا به ترتیب الفبا شرح می دهد) دست نامه، کتاب دم دستی، کتاب مبانی، پایه نامه، دستینه (guidebook هم می گو ...
مدیر، رئیس، ضابط، متصدی، مباشر، کارفرمان سایر معانی: گرداننده، اداره کننده، سرپرست، سامان گر، (امریکا - بیس بال) سرپرست تیم [حسابداری] مدیر(حسابرسی) [کامپیوتر] مدیر [فوتبال] مدیر [صنعت] مدیر ...
وابسته به مدیر و مدیریت، ویژه ی مدیران، مدیرانه، سامان گرانه، ریاست، اداره کننده، مابانه
(مطبوعات) سردبیر، سرویراگر
اگاهی دهنده، مبصر، انگیزنده، گوشیار، دیده بانی کردن سایر معانی: ناصح، پندآموز، هشدار دهنده، هشدارگر، توصیه کننده، مشاور، رایزن، (کلاس درس) مبصر، ارشد کلاس، آژیر، آژیرگر، دستگاه کنترل، واپادگ ...
خلبان، رهبر، لیدر، پیلوت، خلبان هواپیما، راننده کشتی، چراغ راهنما، اسباب تنظیم و میزان کردن چیزی، ازمایشی، رهبری کردن، راندن، خلبانی کردن سایر معانی: وابسته به خلبانی، (هواپیما و فضاناو) ران ...
(عامیانه) معاون سرکارگر، نفر دوم، خرده پا، سرپرست فاقد اختیارات کافی، وردست سر عمله، مباشر کارگران
مدیر، سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، مباشر سایر معانی: سرایدار، مستخدم [نساجی] رئیس قسمت
1- هویت یا شغل اشخاص مختلف، کی کیه، کی کیست 2- فهرست نام و زندگی نامه ی مختصر اشخاص نامور (که به صورت کتاب چاپ می شود)، کتاب کی کیه، کتاب کی کیست، فهرست رجال فهرست رجال
فردی است که به کارگردان و تهیه کننده در گزینش بازیگران یاری رسانده و مطابق نظر آنها جستجویی انجام میدهد. [فرهنگ اصطلاحات سینمایی]
فرهنگ واژههای آزاد
راهنمایی که حاوی سلسلهاطلاعات اقتصادی، مقررات بازرگانی داخلی و خارجی، قوانین گمرکی و عوارض گوناگون واردات و صادرات است [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان