لهجهای، منطقی، جدلی، مناظرهای، گویشی سایر معانی: (معمولا جمع - بررسی عقاید از راه استدلال و منطق و معمولا از طریق پرسش و پاسخ) جدل، احتجاج، فرنودآوری، اندیش سنجی، بحث منطقی، (معمولا جمع - رو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لهجهای، منطقی، جدلی، مناظرهای، گویشی سایر معانی: وابسته به فرنودآوری و احتجاج، فرنودین، برهانی، اندیش سنجانه
[ریاضیات] قیاس جدلی
ازراه مناظره ومنطق
منطقی، منطق دان، پیرو منطق استدلالی، اهل مناظره سایر معانی: (نادر - متخصص در استدلال و منطق به ویژه به روش دیالکتیکی) فرنودگر، اندیش سنج
جدلی، قانونی، دادگاهی، بحثی، مربوط به سخنرانی سایر معانی: ستیهشی، مناظره ای، (وابسته به کاربرد علم به ویژه علم پزشکی در حل مسایل حقوقی به ویژه جنایات) پزشکی قانونی، کالبدسنجی [حقوق] مربوط به ...
عقلانیت، معقولیت سایر معانی: خردپذیری، خردمندی، بخردی