dialectic
معنی
لهجهای، منطقی، جدلی، مناظرهای، گویشی
سایر معانی: (معمولا جمع - بررسی عقاید از راه استدلال و منطق و معمولا از طریق پرسش و پاسخ) جدل، احتجاج، فرنودآوری، اندیش سنجی، بحث منطقی، (معمولا جمع - روش منطقی هگل که مارکس و پیروانش برای تحلیل فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی به کار گرفتند) دیالکتیک، فرنودگری
سایر معانی: (معمولا جمع - بررسی عقاید از راه استدلال و منطق و معمولا از طریق پرسش و پاسخ) جدل، احتجاج، فرنودآوری، اندیش سنجی، بحث منطقی، (معمولا جمع - روش منطقی هگل که مارکس و پیروانش برای تحلیل فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی به کار گرفتند) دیالکتیک، فرنودگری
دیکشنری
دیالکتیک
صفت
logical, rational, logistic, dialectical, dialectic, argumentativeمنطقی
polemical, dialectical, dialectic, polemic, controversial, argumentativeجدلی
dialectic, dialecticalمناظرهای
accentual, dialectic, dialecticalلهجهای
dialectical, dialecticگویشی
ترجمه آنلاین
دیالکتیک