[کامپیوتر] تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] مشخصه اصلاح شده
[آمار] تشخیص پزشکی
تشخیص تغذیهای [تغذیه] درک و شناسایی ماهیت مشکل تغذیهای که فرد به آن دچار یا در معرض آن است
واژههای مصوب فرهنگستان
تشخیص ژنشناختی پیشلانهگزینی [علوم سلامت] بررسی خصوصیات تخمک یا تخم (zygote) یا رویان پیش از انتقال به زهدان و لانهگزینی، با هدف تشخیص تغییرات احتمالی ژنی یا ساختاری ی ...
[برق و الکترونیک] تشخیص طبقه به طبقه فرایند مجزا کردن مدار دارای اشکال با اندازه گیری ولتاژهای نقاط آزمایش یاشکل موجهای نمونه در این نقاط به طور طبقه به طبقه باشروع کردن از طبقه ورودی . تغذی ...
[زمین شناسی] آمار در تشخیص پزشکی [آمار] آمار در تشخیص پزشکی
[برق و الکترونیک] تشخیص فراصوتی استفاده از روشها ی پژواک فراصوتی برای به دست آوردن تصویر دیداری از قسمتهای داخلی بدن انسان برای کاربردهای تشخیص پزشکی .
تجزیه، تشریح، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، مبحی تشریح سایر معانی: شناخت ساختمان گیاهان و جانداران، کالبد شکافی، تشریح (بدن جاندار یا گیاه)، ساختمان بدن جاندار یا گیاه، سا ...
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرس ...
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح سایر معانی: تمایز، تفاوت، ناسانی، فرور، جدا شناخت، ناهمگونی، وجه تمایز، نشان امتیاز، برجستگی، فضل، تشخص، ممتازی، افتخار، درجه [ریاضیات ...
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه سایر معانی: آزمون، سنجش، بررسی، ژرف سنجی، بازبینی، متن امتحان، پرسش های آزمون، آزمایه [حسابداری] رسیدگی [بهداشت] آزمایش [ریاضیات] آ ...