[عمران و معماری] نگهداشت در تعادل [آب و خاک] نگهداشت در تعادل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] سد تأخیری، سد آب نگهداشت
ندامتگاه نوجوانان، بازداشتگاه (موقت) نوجوانان
زمان ماند [مهندسی محیط زیست و انرژی] مدتزمان لازم برای آنکه جریان معینی از سیال مخزنی را پر کند، یا مدتزمان نظری لازم برای گذر جریان معین سیال از مخزن ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] نگهداشت جریان روانآب
شدت، اجبار، رفتار خشن و تند سایر معانی: زندانی بودن، حبس، زور، سختی، سفتی، محکمی، اکراه [حقوق] اجبار، اکراه
(حقوق) زندانی کردن ناسزاوار، حبس غیرقانونی [حقوق] بازداشت غیر قانونی
قرنطینه، قرنتینه، محل قرنطینه، قرنطینه کردن سایر معانی: (در اصل - کشتی که احتمال می رفت ناقل بیماری همه گیر باشد) نگهداری چهل روزه در بندر، در قرنطینه نگهداشتن
مقاومت، مخالفت
نگهداری، نگاهداری، ابقاء، حافظه سایر معانی: ابقا، نگهداشت، (پزشکی) احتباس، بازدارش، (حافظه) یادسپاری، یادداری، ضبط [حسابداری] سپرده حسن انجام کار [عمران و معماری] نگهداشت [زمین شناسی] نگهدار ...