[حسابداری] نقشه های تفصیلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] پیشنهاد تفصیلی
زمانبندی تفصیلی [مدیریت - مدیریت پروژه] نوعی برنامۀ زمانبندی که جزئیات همۀ فعالیتهای پروژه را، دستکم در میان دو موعد اصلی، در بر دارد و با کلانبرنامۀ زمانی همسو ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] زمانبندی تفصیلی
برداشت تفصیلی [مهندسی نقشهبرداری] برداشتی که در آن عوارض کوچک موجود در منطقه نیز در نظر گرفته میشود
اصل موازنۀ تفصیلی [شیمی] اصلی که براساس آن در یک واکنش تعادلی با تعداد اختیاری اجزای سازنده و مسیرهای واکنش، تعداد اتمهایی که در واحدهای مولکولی مربوط به خود در هر مسیر مشخص در واکنش ر ...
[خاک شناسی] نقشه تفصیلی اجمالی
وصفی، تشریحی، توصیفی سایر معانی: (وابسته به علومی که با شرح و طبقه بندی سر و کار دارند) توصیفی، شناسا ساز، بازنمودین، کواشی، کواشگرانه، (دستور زبان) صفت توصیفی (واژه ی "big" در "a big tree" ...
عکسی، وابسته به عکاسی سایر معانی: وابسته به عکاسی یا عکس، فرتوری، فروغه ای، از طریق عکس، عکس مانند، تصویر مانند، (حافظه و غیره) قوی، دقیق، موبه مو
(اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی
[عمران و معماری] نقشه توپوگرافی
وسیع، پهناور، عظیم، زیاد، بیکران سایر معانی: بسیار بزرگ، سترگ، نهمار، کلان، هنگفت، (بسیار) وسیع، (قدیمی) عظمت، بزرگی، وسعت، پهناوری، (قدیمی) فضای عظیم