تمام شده، مرده، از بین رفته، منقرض، خاموش، معدوم، منسوخه، خاموش شده سایر معانی: غیرفعال، اطفا شده، نابود، نیست، منهدم، نایاب، نیسته، نایافت، پی گم، (شغل یا عنوان یا القاب اشرافی و غیره) منسو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشکیل دهنده، قالب گیر، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو، پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی سایر معانی: (زمان) پیشین، قدیم، گذشته، پیشانه، (میان دو شخص یا دو چیز) اولی، سابق الذکر، شکل دهنده، ...