کوزه، ابریق، ابدستان، افتابه، تنگابخوری اطاق خواب سایر معانی: (ظرف آب که دارای دهانه ی گشاد است) پارچ، مشربه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، طنین انداختن ...
پارچ، سبو، کوزه، افتابه، پرتاب کنندهء توپ سایر معانی: صراحی، گلیزه، مشربه، کماش، بستک (کوزه و سبو می شوند: jug)، آفتابه، لولهنگ، به اندازه ی یک پارچ، (بیس بال) گوی انداز، پرتاب کننده ...