معنی

پارچ، سبو، کوزه، افتابه، پرتاب کنندهء توپ
سایر معانی: صراحی، گلیزه، مشربه، کماش، بستک (کوزه و سبو می شوند: jug)، آفتابه، لولهنگ، به اندازه ی یک پارچ، (بیس بال) گوی انداز، پرتاب کننده

دیکشنری

کوزه
اسم
pitcher, jug, carafeپارچ
jug, pitcher, urn, cruse, ewerکوزه
pitcher, tankard, ewer, finger bowlافتابه
pitcherپرتاب کنندهء توپ
pitcher, crock, jar, pot, stoupسبو

ترجمه آنلاین

پارچ

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.