[عمران و معماری] پایه کاهی [ریاضیات] پایه کاهی، کاستن پایه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفت، زشتی، ننگ، رسوایی، فضاحت، ناسزا گو سایر معانی: بی آبرویی، آبرو ریزی، شناعت، تحقیر، پست شماری، احساس پستی، سرزنش، مایه ی رسوایی، عامل ننگ، علت آبرو ریزی، ناسزایی