debasing
معنی
[عمران و معماری] پایه کاهی
[ریاضیات] پایه کاهی، کاستن پایه
[ریاضیات] پایه کاهی، کاستن پایه
دیکشنری
خستگی
فعل
humiliate, debase, disgrace, blemish, reproach, affrontخوار کردن
debase, addle, blemish, cripple, damage, deformعیب دار کردن
post, humble, abase, debase, degrade, demeanپست کردن
ترجمه آنلاین
تحقیر کننده