لکه دار کردن، کثافت، الوده شدن سایر معانی: لک انداختن، چرکین کردن، (مجازی) ننگین کردن، آبرو ریزی کردن، (مجهور) لکه دار شدن، ننگین شدن، الودگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی سایر معانی: خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی
ناپاک، کثیف، پلید، شوخگن، ناپاکانه، به طور کثیف
فرومایه، خسیس، پست، بد اخلاق، زننده، فاسد، شرم اور، بدصفت، دون، بدطینت سایر معانی: گناه آمیز، معصیت آمیز، خبیثانه، پرگناه، ناکس، پست فطرت، رذل، دنی، بد، (عامیانه) گند، ناخوشایند، ناپسندیده ...