قرار [روانشناسی] وعدۀ ملاقاتی فراتر از قرارهای معمول اجتماعی یا شغلی یا مناسبتی با جنس مخالف
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] برات مدت دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تاریخ ورود
[عمران و معماری] تاریخ پایان کار
[حسابداری] تاریخ پرداخت [ریاضیات] تاریخ پرداخت
[حسابداری] تاریخ پایان کار
نامحدود، پایان ناپذیر، جاودانی، همیشگی، بدون تاریخ، بی تاریخ، بسیارقدیم، بی پایان
[خودرو] تمام قسمتهای الکترونیک به هم وصل شده و از یک مرکز دستور بگیرند.از این فن آوری در مرسدس بنز CL نیز استفاده شده.
جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن سایر معانی: وفق دادن، سازگار کردن، جور کردن، تعدیل و منطبق کردن یا شدن، در اختیار (کسی) قر ...
پایان واقعی [مدیریت - مدیریت پروژه] تاریخی که فعالیت عملا پایان مییابد
[صنعت] تاریخ شروع واقعی
پیش بودن، پیش بینی کردن، جلوانداختن سایر معانی: دارای تاریخ گذشته کردن، به تاریخ گذشته نوشتن، پیش از چیز دیگری روی دادن، جلوتر بودن، مقدم بودن، (زمان چیزی را) جلو آوردن، (قدیمی) پیش بینی کرد ...