معنی

پیش بودن، پیش بینی کردن، جلوانداختن
سایر معانی: دارای تاریخ گذشته کردن، به تاریخ گذشته نوشتن، پیش از چیز دیگری روی دادن، جلوتر بودن، مقدم بودن، (زمان چیزی را) جلو آوردن، (قدیمی) پیش بینی کردن، پیش از تاری  حقیقی تاری  گذاشتن، پیش بودن از، منتظربودن، سبقت
[حقوق] تاریخی مقدم بر تاریخ واقعی، روی سند نوشتن (به قصد عطف به ما سبق کردن اعتبار سند از تاریخ قید شده)
[ریاضیات] پیش بینی کردن، سبقت

دیکشنری

پیش از آن
فعل
antedateپیش بودن
foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, antedateپیش بینی کردن
antedate, anticipate, forwardجلوانداختن
antedateپیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن

ترجمه آنلاین

قبلی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.