رو بالشتی، روپوش تشکچه ی مبل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] کلاهک کوبش
[زمین شناسی] اثر کاهش اصطکاک
[فوتبال] ارتجاعی کردن محل کنترل
[نفت] سکوی حفاری با ضربه گیر بادی
[عمران و معماری] کیسه ایمنی
[حسابداری] حاشیه اشتباه
[عمران و معماری] حوضچه آرامش [زمین شناسی] حوضچه آرامش [نفت] آب ضربه گیر [آب و خاک] بالشتک آب
سپر، حائل، میانگیر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور سایر معانی: کسی که با مالیدن چیزی را صیقل می دهد، جلا دهنده، چیز یا شخصی که بین دو چیز (معمولا متخاصم) حایل شود، حایل شدن، میان ...
بی جان شدن، بی حس و بی روح کردن سایر معانی: دلگیر و غم آفرین کردن، از نشاط (یا شدت یا نیروی چیزی) کاستن، ملالت آور کردن، (درد) کشتن، بی حس کردن، کرخ کردن یا شدن، خرف کردن [برق و الکترونیک] ت ...
سپر، پیش بخاری، حایل، گلگیر، ضربه گیر سایر معانی: (هرچیزی که چیز دیگری را می پوشاند یا حفظ می کند) حفاظ، (دوچرخه و غیره) گلگیر، (اتومبیل و تراموا و لوکوموتیو) سپر، توری یا نرده ی جلو شومینه، ...
عایق گذاری، روپوش کشی سایر معانی: عایق بندی، عایق سازی، روکش گذاری، نارسانا سازی، ناگذرا سازی، عایق کردن [عمران و معماری] عایقکاری - عایق - عایقبندی - عایقسازی [برق و الکترونیک] عایق سازی - ...