فرهنگ [باستانشناسی] مجموعۀ عادات و رفتارهایی که در یک جامعۀ انسانی عمدتا ازطریق فرایندهای اجتماعی و نه فرایندهای زیستی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در نمادها، باورها، هنر، م ...
واژههای مصوب فرهنگستان
فرهنگ [جامعهشناسی] مجموعۀ عادات و رفتارهایی که در یک جامعۀ انسانی عمدتا ازطریق فرایندهای اجتماعی و نه فرایندهای زیستی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در نمادها، باورها، هنر، مه ...
کشت [زیستشناسی - میکربشناسی] 1. محصول رشد نوع خاصی از ریزاندامگانها در یک محیط مناسب|||2. رشد دادن ریزاندامگانها تحت شرایط واپایششده ...
تمدن، فرهنگ، برز، کشت میکرب در ازمایشگاه سایر معانی: فرهنگ (مجموعه ی عقاید و رسوم و الگوهای رفتاری یک مردم)، فضل و کمال، ادب و آموختگی، تربیت، فرهیختگی، ویژگی های فرهنگی، (زمین) کشت، برزیدن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(کشت ترکیزه و بافت و موجودات میکروسکوپی) محیط کشت، میانگیر کشت
[نساجی] کشت پنبه
فنون کشت [اقیانوسشناسی] مجموعهای از روشهای پیچیدۀ فیزیکی و شیمیایی برای تکثیر بافت
(خودمانی - کسی که تظاهر به دوست داشتن فرهنگ و هنر می کند) خوره ی فرهنگ
کمککشت [علوم و فنّاوری غذا] کشتی که در هنگام تولید پنیر بـه آغــــــازگـرهــای اول و دوم اضافه میشود تا خاصیت ویژهای به پنیر ببخشد ...
[زمین شناسی] توسعه کشاورزی فرآیندی در جهت تسهیل محدودیتهایی دانست که بر اثر عرضه کشش ناپذیر زمین و نیروی کار بر جریان تولید اعمال می گردد
کشت بیهوازی [زیستشناسی - میکربشناسی] کشت در شرایط بیهوازی و در غیاب اکسیژن
کشت بساک [کشاورزی - علوم باغبانی] روشی در کشت بافت که در آن بساک در شرایط درونشیشهای کشت میشود تا گیاهان تکلاد از دانههای گرده تولید شود ...