شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن سایر معانی: سخت و خمش ناپذیر، (بیشتر در مورد صدا) زیر، بلند و تیز، (مجازی) آسیب پذیر، انعطاف ناپذیر، سرد و بی محبت، نوعی آب نبات ترد و آجیل دار [عمران و معماری] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] میرایی، استهلاکی
از کار افتاده، بیچاره، زهوار در رفته، بی اثر، علیل وناتوان
پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش سایر معانی: (قدیمی - شاعرانه) کهن، باستانی، عتیق، وابسته به ایام گذشته، سابق
پودری، پودر مانند، گرد مانند سایر معانی: گردسان
فساد، پوسیدگی، گندیدگی سایر معانی: putrescencty گندیدگی