اواز خوان سایر معانی: اواز خوان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خواندن، مناجات کردن، سراییدن سایر معانی: (با صدای آوازی خواندن) سراییدن، آوازش کردن، آوازیدن، دارای آهنگ خاص کردن (مثلا جمله را دارای آهنگ پرسشی کردن)
ادعا کردن، اظهار کردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن سایر معانی: اقرار کردن، اذعان کردن، ابراز کردن، خستو شدن، آشکار گویی کردن، فاش گفتن، (مذهب یا عقیده ی خود را) اعلام کردن، اشهد گفتن، (به ع ...
اواز، سرود، تصنیف، خواندن، اواز خواندن، سرودن، سرود خواندن، سراییدن سایر معانی: آواز خواندن، خنیدن، نغمه سرایی کردن، ترنم کردن، تمجید کردن، (از راه شعر و آواز) تعریف کردن، ستودن، (زنبور یا ک ...
خواننده، سراینده، اواز خوان، خنیاگر، سرود سرا، نغمه سرا سایر معانی: اسحاق باشویس سینگر (نویسنده ی امریکایی)، آوازخوان، پرنده ی آوازخوان، شخص یا چیزی که ترنم می کند
غنا، سرود، سرایش، خوانندگی، خنیا، سراینده سایر معانی: اوازخوانی، نغمه سرایی، خواننده [برق و الکترونیک] نوسان نوسان خود نگهدار ناخواسته در سیستم یا قطعه، در بسامدی در باند عبور سیستم یا بالات ...
نغمه سرای سیار سایر معانی: (فرانسه و ایتالیا و اسپانیا در سده های 11 تا 13)، شاعر بزمی، نغمه سرا، شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31 فرانسه