معنی

ادعا کردن، اظهار کردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن
سایر معانی: اقرار کردن، اذعان کردن، ابراز کردن، خستو شدن، آشکار گویی کردن، فاش گفتن، (مذهب یا عقیده ی خود را) اعلام کردن، اشهد گفتن، (به عضویت فرقه ی مذهبی) پذیرفتن، تایید کردن، تاکید کردن، هایستن، در مراسم ورود به خدمت کشیشی شرکت کردن

دیکشنری

اعتراف کن
فعل
claim, contend, lay in, acclaim, assert, professادعا کردن
declare, express, affirm, allude, froth, professاظهار کردن
lesson, prelect, professتدریس کردن
professابراز ایمان کردن

ترجمه آنلاین

حرفه ای

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.