معنی
سایر معانی: آواز خواندن، خنیدن، نغمه سرایی کردن، ترنم کردن، تمجید کردن، (از راه شعر و آواز) تعریف کردن، ستودن، (زنبور یا کتری آب جوش یا سماور و غیره) صدا کردن، وزوز کردن، به صدا درآمدن، زوزه کشیدن، به ترنم درآمدن، (گوش) سوت کشیدن، شاد کردن، به ترنم درآوردن، (خودمانی) اعتراف کردن، مقر آمدن، لو دادن، آوازخوانی، گردهمایی برای آوازخوانی، جلسه ی سرود، مخفف: مفرد، تک