نام سرکرده ی سرخپوستان داکوتا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا - خودمانی) دیوانه در اثر زندان طولانی
(خودمانی) خل، غیرعادی، پراشتیاق
دیوانه، از جا در رفته، شوریده، اشفته سایر معانی: از خودبیخود، کالفته
نیروی فکری، قدرت مغزی، خرد، (قدیمی) بیمار روانی، دیوانه، وابسته به اختلال روانی، گیج
عیار، حیله گر، فریبنده، بامهارت سایر معانی: نیرنگ باز، فریبکار، محیل، مکار، حقه باز، موذی
هذیانی سایر معانی: دچار هذیان، فلادگوی، هیجان زده، شوریده، پرت گو
سخت، بینهایت، چنانکه امیدی برای ان باقی نباشد
فداکار، فدایی، جانسپار سایر معانی: وفادار، صدیق، صادق، پاکباز، جان فشان، از خود گذشته، جانباز، وقف شده، کنارگذارده شده، اختصاصی، علاقمند
(قدیمی - عامیانه - سنگ یا چوب و هر چیزی که برای پرتاب کردن مناسب باشد) قلوه سنگ، پرتابه، (عامیانه - چاپ) تزیینات چاپی (مثلا طرح هایی که در ابتدای فصل چاپ می شود)، آدم اشتباه کار
متعصب، شخص متعصب، شخص متعصب، پرتعصب، دارای احساسات شدید، دارای روح پلید، خرافات پرست، خرافاتی، دیوانه سایر معانی: افراطی، زیاده رو، تندرو (در امور سیاسی و مذهبی و غیره)، جزمی (fanatical هم م ...
خیالی، خارق العاده سایر معانی: خیالی، خارق العاده