[کامپیوتر] پر کردن اینترنتی .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] دستگاه تامین تراکم پود در پارچه
بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب سایر معانی: عمل بار کردن، وسیله ی بار کردن یا بارگیری، (بیمه نامه) اضافه هزینه، (داد و ستد سهام) کمیسیون اولی ...
تحصیل، بررسی، مطالعه، اتاق مطالعه، غور وبررسی، موضوع تحصیلی، درس، مطالعه کردن، درس خواندن، اموختن، بررسی کردن، خواندن، فرا گرفتن، تحصیل کردن سایر معانی: پژوهش، تحقیق، آموزش، یادگیری، رشته ی ...