معنی

بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب
سایر معانی: عمل بار کردن، وسیله ی بار کردن یا بارگیری، (بیمه نامه) اضافه هزینه، (داد و ستد سهام) کمیسیون اولیه، کارمزد آغازین
[حسابداری] بارگیری
[شیمی] بارگذاری
[سینما] فیلم گذاری - فیلم گذاری (در دوربین ) - نورگذاری
[عمران و معماری] بارگذاری - بارگیری
[برق و الکترونیک] بارگذاری افزودن القاکنایی به خط انتقال به منظور بهبود مشخصه ی آن در باند بسامدی معین . - بار گذاری
[مهندسی گاز] بارگیری
[زمین شناسی] بارگیری،بارگذاری استخراج وبلندکردن کانیها به صورت شکسته شده یابرجارااصطلاحابارگیری گویند.
[نساجی] بار دادن پارچه - افزودن به وزن پارچه بوسیله مواد پرکننده
[ریاضیات] مبلغ اضافه، بارکردن، بارگذاری، بارگیری
[پلیمر] بارگذاری