ترق [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] نمودی صوتی براثر ترکیدن قهوه درطی فرایند برشتهکاری که نشانه مرحلهای از این فرایند است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تق تق، رخنه، شکاف، کاف، ترق و تروق، انشقاق، ترک، ترکیدن، ترکانیدن، را بصدا دراوردن، شکاف برداشتن، تق کردن، تق تق کردن سایر معانی: ترک خوردن، ترک برداشتن، ترک دار کردن یا شدن، ترک انداختن، کف ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا - خودمانی) لبخند زورکی زدن
[عمران و معماری] آرماتور کنترل ترک
[نفت] ترک
[عمران و معماری] ترکزای مصنوعی
تَرَکگیری [حملونقل درونشهری] ترمیم تَرَکهای سطح راه یا سازههای بتنی
رگه تَرَکبند [زمینشناسی] رگهای که براثر تَرَکخوردگیها و تهنشینیهای متوالی در امتداد صفحهای واحد تشکیل میشود ...
چیز بسیار عالی، ادم بسیار خوب سایر معانی: (خودمانی) رجوع شود به: crackerjack، humdinger : چیز بسیار عالی
دیوانه، خل، بی مخ، کم عقل، خشک مغز,دیوانه
تَرَکخورده [زمینشناسی] ویژگی کانی یا سنگی که ترکهای فراوان دارد
ترک خورده، ترکدار، (صدا) دورگه، کلفت، زمخت، شکسته، (عامیانه) خل، بی مخ، ترک دار,مودار,دیوانه ,مخبط