تَرَکخورده [زمینشناسی]
ترک خورده، ترکدار، (صدا) دورگه، کلفت، زمخت، شکسته، (عامیانه) خل، بی مخ، ترک دار,مودار,دیوانه ,مخبط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] نخ تار پاره شده در پارچه
بودن (بنابر شایعه یا گزارش دیگران)، آن طور که می گویند
گندم نیم کوفته، افشه، بلغور، فروشه
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.