(نوعی رقص مردمی آمریکای شمالی) اسکوردانس، رقص محلی امریکا، رقص چوبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشور [جغرافیای سیاسی] محدودۀ سرزمینی یک حکومت با مرزهای تعریفشده و مشخص
واژههای مصوب فرهنگستان
اهل حومه شهر، برون شهری سایر معانی: وابسته به حومه یا شهرک، حومه ای، شهرکی، فراشهری، شهرکستانی، اهل حومه، حومه نشین، شهرک نشین [عمران و معماری] حومه نشین
ویلا، خانه ییلاقی سایر معانی: خانه ی ییلاقی
اطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن [گردشگری و جهانگردی]
نوعی برفسُرۀ صحرایی مانند برفسُرۀ صحرایی بزرگسالان با طول کمتر که برای نوجوانان و افرادی با وزن بین 30 تا 45 کیلوگرم مناسب است|||متـ . چوباسکی صحرایی نوجوانان [ورزش] ...
نوعی برفسُرۀ صحرایی با طراحی خاص برای کودکانی که کمتر از 30 کیلوگرم وزن دارند|||متـ . چوباسکی صحرایی نونهالان [ورزش]
یکی از رشتههای برفسُری با بهرهگیری از برفسُرههای ویژه در مسیرهای طبیعی و طولانی که مسابقات آن در مسافتهای مختلف و حداکثر در 50 کیلومتر برگزار می&zwn ...
سنگی که ذخیرهای معدنی یا تودهای نفوذی آن را قطع کرده باشد یا در درون آن باشد [زمینشناسی]
فعالیت مفرح ورزشی در مسیرهای متنوع کوهستانی و جنگلی با دوچرخه کوهستان یا موتورهای مخصوص [ورزش]
پرواز به مقصد ازپیشتعیینشده که لزوما با فرود در مقصد همراه نیست و ممکن است صرفا برای تمرین نقشهخوانی و ناوبری صورت گیرد [حملونقل هوایی] ...
یکی از مواد چتربالپَری که در آن فرد با استفاده از جریان هوای گرم تا جایی که بتواند ارتفاع میگیرد و سپس پرواز میکند تا جریان هوای گرم دیگری بیابد و این فرایند را تکرار کند [ ...