معنی

اهل حومه شهر، برون شهری
سایر معانی: وابسته به حومه یا شهرک، حومه ای، شهرکی، فراشهری، شهرکستانی، اهل حومه، حومه نشین، شهرک نشین
[عمران و معماری] حومه نشین

دیکشنری

حومه شهر
اسم
suburbanاهل حومه شهر
صفت
suburbanبرون شهری

ترجمه آنلاین

حومه شهر

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.