راهنما، مفتاح، نطق اصلی کردن سایر معانی: مطلب اصلی، موضوع عمده، لب مطلب، پژنگ باره، پژنگه، زمینه ی اصلی چیزی بودن، پژنگه بودن، جستار عمده بودن، (موسیقی) نت پایه، معرف مایه، مایه نما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوشه، کنج، گوه، سنگ زاویه، سنگ نبش، آجر نبش سایر معانی: آجر (یا سنگ) گوشه، آجر نبشی، سنگ نبشی، (دیوار یا ساختمان) گوشه، زاویه، سوک، سرنبش، (طاق ضربی) سنگ سر، سنگ میان طاق، تاج سنگ، سنگ تاج ( ...
مقدمات، علوم مقدماتی، چیز بدوی سایر معانی: (معمولا جمع) مبادی اولیه، اصول، آساها، بیخ ها، پایه ها، بنیادها، (معمولا جمع) سرآغاز، شکل اولیه، حالت تکامل نیافته ی هر چیز، ناگوالی، درجمع مقدمات، ...