خط محیطی [حملونقل درونشهری - جادهای] خطی فرضی پیرامون یک حوزۀ شدآمد
واژههای مصوب فرهنگستان
(فرانسه)، سد بهداشتی (مهار آمد و شد مردم و کالا برای جلوگیری از گسترش بیماری)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمارگیری محیطی [حملونقل درونشهری] ثبت اطلاعات اشخاص و وسایل نقلیهای که به خط محیطی وارد یا از آن خارج میشوند
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
حلقه، گردش دایره، چرخ زدن سایر معانی: (شاعرانه - قدیمی) چرخش، حرکت مار پیچ، دور گردی، دایره، گردی، گرداب، چر زدن [زمین شناسی] چرخاب [ریاضیات] دوران، گردش دایره ای
تسمه، نوار، روبان، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، باریک شدن سایر معانی: (هر چیز روبان مانند یا نوار مانند) باریکه، نواره، (جمع) ژنده، مندرس، پاره پاره، نشان، جایزه (به صورت روبان مزین)، پاره پ ...