معنی

تسمه، نوار، روبان، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، باریک شدن
سایر معانی: (هر چیز روبان مانند یا نوار مانند) باریکه، نواره، (جمع) ژنده، مندرس، پاره پاره، نشان، جایزه (به صورت روبان مزین)، پاره پاره کردن، نوار نوار کردن، ژنده کردن یا شدن، پارچه ی روبانی، (ماشین تحریر و غیره) نوار، (ارتش) نوار رنگین (که به جای خود مدال در طرف چپ سینه می دوزند)، رجوع شود به: ribbon strip، (کالسکه رانی و غیره - خودمانی - جمع) لگام، عنان، (با نوار یا روبان) زینت دادن، آراستن، (با نوار) حاشیه کردن، نوار ضبط صوت وامثال ان، نوار فلزی
[عمران و معماری] روبان - نوار
[برق و الکترونیک] نواری
[زمین شناسی] نوار، نواری - در سنگ شناسی، یکی از دسته نوارهای موازی یا خط های موازی در یک کانی یا سنگ را گویند، مثلاً ژاسپ نواری. وقتی تباین بزرگتر باشند، اصطلاح نواربندی استفاده می شود. وقتی در اسیلت ظاهر شود، این ساختار به نام نواری اسیلتی خوانده می شود. - مترادف: نواری ـ راه راه. - در کانسار، صفت: به رگه ای گویند که دارای نوارهای متناوب باطله یا سنگ درون گیر است، به بیانی ساده تر، به کانسارهایی با رنگهای متنوع گویند. - مقایسه شود با: نواری، ساخت کتابی.
[نساجی] نوار - روبان - نوار تزئینی - منسوجلت کم عرض

دیکشنری

روبان
اسم
ribbon, tape, band, riband, bandeauروبان
strip, tape, band, ribbon, braid, swathنوار
belt, strap, hoop, ribbon, thong, lashتسمه
chip, splinter, shaving, sliver, splint, ribbonتراشه
thread, cotton, string, fiber, ribbon, fibreنخ
ribbonنوار ماشین تحریر
فعل
narrow, taper, ribbon, funnelباریک شدن

ترجمه آنلاین

روبان

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.