کنار، مرز، سر، تیزی، لبه، کناره، ضلع، نبش، دارای لبه تیز کردن، کم کم پیش رفتن، اریب وار پیش رفتن، تحریک کردن سایر معانی: (لبه ی برنده ی شمشیر و چاقو و غیره) دم، تیغه، پره، برندگی، (صخره و پر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر کهباخط کشی مشخص میشود، خط کشیدن، خط انداختن در، اراستن، پوشاندن، خط دار کردن، تراز کردن، استر کردن سایر معا ...
تجسم، صورت، اندام، سبک، شکل، قواره، طرز، ریخت، شکل دادن به، سرشتن، شکل دادن سایر معانی: دیس، دیسه، قالب، هیبت، شبح، نما، سایه، نگاره، سیما، تن (در برابر: چهره face)، بدن، هیکل، وضع، حال، حال ...
بستهبندی جلدشفاف [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی بستهبندی که در آن با گرما جسم را در فیلم (film) نازک و شفافی میپیچند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(هواپیما واتومبیل و غیره) هوا لغز، هوا لغز شده، (کشتی و غیره) آب لغز، آب لغز شده، بهسامان، ساده و پر بازده، عاری از تزئینات یا جزئیات زیادی، تر و تمیز، موثر و ساده، ساده ودلپسند، ساده ودلپسن ...
نوعی بستهبندی که در آن با گرما جسم را در فیلم (film) نازک و شفافی میپیچند [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی]
← مرز 3 [هنرهای تجسمی]
خطی بر روی نمودار که نقاط همژرفا را به هم متصل میکند [اقیانوسشناسی]
شخم زدن زمین در جهت عمود بر شیب آن [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
نوعی معدنکاری سطحی که در آن با برداشتن روباره میتوان سنگ موردنظر را استخراج کرد [زمینشناسی]
نقشهای با خطهایی پیوسته که نشاندهنده کمیتهای فیزیکی یکسان است [ژئوفیزیک]
نمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک خط افقی است [موسیقی]