نارضایتی، ناخوشنودی، عدم رضایت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکایت، گله، نارضایتی، ناخشنودی، ناخشنود کردن سایر معانی: عدم رضایت، نارضایی، ناخرسندی (discontentment هم می گویند)، ناراضی کردن، ناخرسند کردن، علت نارضایتی
نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدمرضایت سایر معانی: نارضایی، ناخوش دلی، مایه ی نارضایی
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی
خوشی، خرسندی سایر معانی: خوشحالی، شادمانی
تسکین سایر معانی: کاهش دادن
اسودگی خاطر
لذت، کیف، خوشی، انبساط، خوش وقتی، عیش، شهوترانی، خوشایند بودن، لذت بردن سایر معانی: مسرت، حظ، رامش، میل، خواسته، دلخواه، مایه ی لذت، مایه ی دلخوشی، لذت بخش، لذت بردن از، کیف کردن، محظوظ کردن ...
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی، تسکینی سایر معانی: آرام ...