[بهداشت] بیماری واگیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابی سرایتگر [علوم نظامی] نوعی خرابی که احتمال سرایت آن به دستگاه مجاور وجود دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
مسری بودن ,سرایت ,واگیره
غیرمسری [علوم سلامت] ویژگی بیماریای که مسری نیست
خوش محضر، قابل ارتباط سایر معانی: (بیماری) مسری، واگیر، واگیردار، ساری، (اندیشه و خبر و غیره) انتقال پذیر، گفتنی، اظهار کردنی، پراکندنی، مسری
سرایت، گند، عفونت، سرایت مرض، مریض کن سایر معانی: آلودگی، پلشتی، آلوده شدگی، ابتلا، دچاری، واگیری، بیماری عفونی، گندش، گندزدگی، چرک کردگی، شوخگنی، ریمناکی، اثر، هنایش، نفوذ، اثر گذاری، هر چی ...
ساری، واگیر، مسری، فاسد کننده، عفونی، سام سایر معانی: آلودگر، گندآور، آلوده کننده، پلشتگر، شوخ آور، گندشی، واگیردار، (مجازی) همه گیر، رجوع شود به: infective