infectious
/ˌɪnˈfekʃəs/

معنی

ساری، واگیر، مسری، فاسد کننده، عفونی، سام
سایر معانی: آلودگر، گندآور، آلوده کننده، پلشتگر، شوخ آور، گندشی، واگیردار، (مجازی) همه گیر، رجوع شود به: infective

دیکشنری

عفونی
صفت
infectious, infected, pestiferous, putrefied, zymoticعفونی
contagious, infectious, epidemic, transmissible, catching, pestiferousمسری
contagious, infectious, epidemic, catchingواگیر
infectious, contagious, catching, pestiferous, transmissible, virulentساری
putrefactive, degenerative, corrosive, infectiousفاسد کننده
pestilential, infectiousسام

ترجمه آنلاین

عفونی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.