[عمران و معماری] آب مصرفی سرانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خستگی، فرسودگی سایر معانی: برون کشی، تهی سازی، مصرف (تا آخر)، تخلیه، تمام شدن، ته کشیدن، بی توانی، ستوهی، ماندگی [نساجی] تخلیه - رمق کشی حمام رنگ- حمام رنگ [ریاضیات] افنا، اشباع ...
فساد، پوسیدگی، گندیدگی سایر معانی: putrescencty گندیدگی
مرض سل سایر معانی: (پزشکی) سل، تکمیزاک، طب مر سل
فرسودگی (در اثر استعمال)، (در اثر استعمال) فرسودگی، استعمال و کهنگی، ساییدگی پا، خراب شدگی درنتیجه استعمال عادی، خسارت حدمعمول [حسابداری] فرسودگی [حقوق] استهلاک، کهنگی [نساجی] فرسودن [ریاضیا ...
یکی از روشهایی که در مطالعات تغذیه برای جمعآوری اطلاعات در زمینۀ عادات غذایی و دریافت مواد غذایی افراد انجام میشود [تغذیه]
واژههای مصوب فرهنگستان
استفاده از مواد خام آلی یا فراوریشده تا مرحله از بین رفتن یا تغییر یافتن آن [باستانشناسی]
آن دسته از خدمات اجتماعی نظیر آموزش و بهداشت و حملونقل انبوه که شامل حال جمع کثیری از مردم میشود و منبع بزرگی برای بازتولید نیروی کار محسوب میشود [جامعهشناسی] ...
حجم یا جرم مشخصی از سوخت که در موتورها در واحد زمان مصرف میشود [حملونقل درونشهری - جادهای]
حجم یا جرم مشخصی از سوخت که در موتورها در واحد زمان مصرف میشود [علوم نظامی]