[حقوق] تقصیر مفروض (فعل یا ترک فعلی که قانونأ آثار تقصیر بر آن مترتب باشد)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حافظۀ تألیفی [روانشناسی] حافظهای که برخی اجزای آن از معلومات قبلی و اطلاعات عمومی فرد حاصل شده است، نه از آنچه از واقعه در یاد مانده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] تعهدات سازنده یا ضمنی
[ریاضیات] عدد ترتیبی تأسیسی
[حقوق] ابلاغ قانونی
[حقوق] امانت قانونی، امانت ضمنی، امانت حکمی
قوه ساختمان
[ریاضیات] اثبات غیر سازنده
سودمند، مفید، نافع، پرمنفعت، بااستفاده سایر معانی: سودبخش، پرخاصیت، بهره بردار، بهره ور، سودبرنده [حقوق] انتفاعی
مطلق، مجازی، بی شرط، ضمنی، التزامی، اشاره شده، تلویحا فهمانده شده سایر معانی: تلویحی (در برابر: صریح یا رک explicit)، سربسته، غیرصریح، بی چون و چرا، قطعی، محض، مفهوم [ریاضیات] ضمنی، تلویحی، ...
ضمنی سایر معانی: تلویحی، غیرصریح، سربسته، ضمنا مفهوم، مفهوم بطور ضمنی، مقدر [حقوق] ضمنی، فرضی، استنباطی، حکمی
جراحی پلاستیک، برمان پزشکی دشتاری، جراحی ترمیمی و زیبایی