معنی

ضمنی
سایر معانی: تلویحی، غیرصریح، سربسته، ضمنا مفهوم، مفهوم بطور ضمنی، مقدر
[حقوق] ضمنی، فرضی، استنباطی، حکمی

دیکشنری

ضمنی
صفت
implicit, implied, tacit, incidental, circumstantial, obliqueضمنی

ترجمه آنلاین

ضمنی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.