کفاره، پول نذری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه، وجدان زده، گرفتار عذاب وجدان
وجدان اقتدارمدار [روانشناسی] سنخی از وجدان که جهتگیری آن براساس ترس از اقتداری بیرونیشده یا درونیشده است
واژههای مصوب فرهنگستان
آگاهی جمعی [جامعهشناسی] نظامی اخلاقی و اجتماعی شامل احساسات و باورها و ارزشهای مشترک میان افراد جامعه که خارج از اختیار فرد و همچون نیرویی مستقل بر او تأثیر میگذارد ...
وجدان اخلاقی [فلسفه] نوعی آگاهی یا ملکه یا قوه یا ندای درونی در انسان که جنبه شهودی و بیواسطه دارد و بهکمک آن درباره درست و نادرست اخلاقی قضاوت میکنیم ...
وجدان پینه خورده، وجدان بیحس
به وجدانم سوگند
اصول اخلاق سایر معانی: (فلسفه) کردار شناسی، بهخوی شناسی، بهکردار شناسی، علم الاخلاق، (سیستم اخلاقی و رفتاری شخص یا مذهب یا حرفه و غیره) کردارگان، خویگان، به خویگان، بهکردارگان، اخلاقیات، رسا ...
اسودگی خاطر
پشیمان، توبه کار، اندوهناک، تائب، نادم سایر معانی: هود کار، پتت کار، آدم نادم، آدم توبه کار [زمین شناسی] ستون در زمین ریخت شناسی : عنوانی که در مناطق کوهستانی فرانسه برای یک ستون خاکی به کار ...
زندانی سیاسی
پشیمانی، تاسف، تاثر، افسوس، افسوس خوردن، حسرت بردن سایر معانی: تاسف خوردن، متاسف بودن، دریغ خوردن، دریغیدن، دژمانیدن، دژوانیدن، پشیمان شدن، ندامت، نادم شدن [ریاضیات] تأسف