اجماع، وفاق، توافق عام، رضایت و موافقت عمومی سایر معانی: همرایی، (فقه) اجماع، توافق (آرای عمومی)، اتفاق نظر همگان، همزبانی، عقیده ی اکثریت قریب به اتفاق [صنعت] توافق عام، عامه پسند، وفاق، اج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاقات، رویارویی، تصادف، برخورد، مواجهه، روبرو شدن، مواجه شدن با، رویاروی شدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، مصادف شدن با، دست بگریبان شدن با سایر معانی: (اتفاقا) برخوردن به، (در نبرد یا کشمش و غ ...
مجاورت، نزدیکی، نزدیک بودن، قرابت سایر معانی: جوار [عمران و معماری] مجاورت - نزدیکی [برق و الکترونیک] تقرب، مجاورت [صنعت] نزدیکی، تقریب [ریاضیات] نزدیکی، مجاورت، همسایگی ...
یکدلی، هم رایی، اتفاق آرا هم اوازی سایر معانی: اتفاق ارا هم اوازی