برادرانه، از روی مهربانی، از روی دوستی سایر معانی: برادر وار، مهربان و صمیمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هوشیار، مراقب، مراعات کننده سایر معانی: (معمولا با: of) رعایت کننده، پیروی کننده از، پای بند، پایشگر، تیز بین، زود فهم، نکته بین
کند ذهن، بی حس، منفرجه سایر معانی: (زاویه - بیش از 90 و کمتر از 180 درجه) منفرجه، گشاده، باز، خنگ، دیر فهم، پخمه، پراکنده و مبهم (مانند برخی دردها)، کند (در برابر: تیز یا برنده sharp)، نا بر ...
نابینا، دارای چشم تار، نیم کور کردن سایر معانی: (در اصل) کور، نیم کور
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم سایر معانی: بی چم، احمقانه، تهی مغزانه، بی خردانه، پوک، رجوع شود به: idle [ریاضیات] تهی، خالی، پوچ، بی معنی