[پلیمر] کامپوزیت تقویت شده با الیاف بلند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] گنایس آمیخته گنایس مر کب (Composite gneiss)
[سینما] نقاب متحرک
[پلیمر] کامپوزیت پلاستیک
[پلیمر] اسکریمپ، فرآیند قالبگیری نفوذی رزین کامپوزیت "سیمن"(ایجاد خلاء قبل از ورود رزین)
[نساجی] ترکیبات تقویت شده با الیاف کوتاه
ترکیب، مخلوط، امیختگی، مخلوطی، امیزه، مخلوط کردن سایر معانی: آمیختن، قاطی کردن، شیوانیدن، شیویدن، سرشتن، یکدست کردن یا شدن، آمیزه، آمیختگی، اختلاط و امتزاج، گمیزه، یکی کردن، به هم خوردن، به ...
ترکیب، اختلاط سایر معانی: آمیزه، همامیخت، مخلوط
غامض، مبهم، بغرنج، پیچ دار، تودرتو سایر معانی: (زیست شناسی) روگشته، تو پیچیده، درون پیچ، پیچیده، ظریف و مدغم، (ریاضی) گسترنده، خط مماسی، ان و لوت، غام، پیچیده شدن، پیچدار شدن [زمین شناسی] پ ...
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره سایر معانی: آمیزه، آمیغ، آشورده، آمیختگی، اختلاط و آشوردگی، آمیزش، امتزاج، (نخ یا پارچه که از الیاف گوناگون ساخته شده است) نخ آمیخته، ...
بهم پیوستگی، ترکیب، امتزاج، هم گذاری، اختلاط، تلفیق، پیوند، صنع سایر معانی: هم نهشت، هم نهاد، هم نهشته، هم نهاده، (شیمی - ساختن ترکیب های پیچیده تر از راه آمیختن دو یا چند ترکیب ساده تر) سنت ...
فراوردۀ حاصل از اختلاط آرد گندم با آردهای غیرگندمی [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان