[ریاضیات] تهییج شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحریک، انگیزش، برانگیختن سایر معانی: تحریک، برانگیختن، انگیزش [برق و الکترونیک] انگیزش [صنایع غذایی] تحریک، برانگیختن، انگیزش [مهندسی گاز] تحریک، برانگیختن
دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن سایر معانی: (از راه رشوه یا تطمیع) وادار کردن، اغوا کردن، واداشتن [حقوق] با تطمیع و رشوه کسی را به کار خلاف قانون یا گواهی دروغ واداشت ...
تند، متلاطم، توفانی، طوفانی سایر معانی: وابسته به یا همانند توفان، شدید، ستهم، پر آشوب، مشوب، پر جوش و خروش، پرغوغا، خروشان، پر تب و تاب، پر شور، پرتوپ وتشر
(عامیانه) عصبی، دستپاچه، آسیمه
1- پیش رفتن، جلو رفتن، ترقی کردن 2- تبدیل به شکل یا شی بخصوصی کردن 3- پروراندن 4- (دانش یا مهارت) کسب کردن 5-تحریک کردن، انگیزاندن 6- (خودمانی) ورزش شدید کردن
← برانگیختگی جنسی [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
← برانگیختگی جنسی [علوم سلامت]
نشاطزدگی یا آشوبهای روانی که معمولا در سالگرد اتفاقهای مهم در زندگی فرد رخ میدهد [روانشناسی]
← کف آتشفشانی [زمینشناسی]
بلور شفاف و دانهدرشت کلسیت [زمینشناسی]