خوش ساخت، (با اسکنه) تراشیده، حک شده، اسکنه کاری شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حک شده سایر معانی: (verb transitive) حک کردن، تراشیدن، کنده کاری کردن، بریدن