وصفی، تشریحی، توصیفی سایر معانی: (وابسته به علومی که با شرح و طبقه بندی سر و کار دارند) توصیفی، شناسا ساز، بازنمودین، کواشی، کواشگرانه، (دستور زبان) صفت توصیفی (واژه ی "big" در "a big tree" ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشان، علامت گذاری، علامت سلاح، نشاندار سازی سایر معانی: نشانه گذاری، علامت گذاری (رجوع شود به: mark)، انگ [عمران و معماری] سیستم علایم - علامتگذاری - خط کشی [فوتبال] علامت گذاری [ریاضیات] عل ...
قانون ـ فقه : به نمایندگى