گردنکشی، طلب حق، دعوت بجنگ، رقابت کردن، بمبارزه طلبیدن، سرپیچی کردن سایر معانی: ستیزه جویی کردن، برمخیدن، به مبارزه طلبیدن، ستیزیدن، چالش کردن، عرض اندام کردن، نفس کش طلبیدن، هماورد جویی کرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] پاسخ چالش
اصالتسنجی چالشپاسخی [مهندسی مخابرات] نوعی قرارداد احراز اصالت که در آن، در طی فرایند پرسشوپاسخ، هویت یک هستار احراز میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شناسایی چالشپاسخی [رمزشناسی] نوعی قرارداد شناسایی که در آن در طی فرایند پرسشوپاسخ یک هستار شناسایی میشود
قابل اعترا، ردکردنی
پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، طلب کردن، طلبیدن، دعوت کردن، پرسش کردن، خبر گرفتن، خواهش کردن، برای چیزی بی تاب شدن سایر معانی: استعلام کردن، درخواست کردن، رو انداختن، استدعا کردن، (قیم ...
ورزشکار، پهلوان، یکه تاز، قهرمان ورزش سایر معانی: یل
رد کردن، هم ستیز کردن سایر معانی: (ضد چیزی) استدلال کردن، منکر شدن، مورد جر و بحث قرار دادن، مخالفت کردن [حقوق] انکار کردن، رد کردن، مخالفت کردن، مورد تردید قرار دادن
تردید رای، استثنا قائل شدن، درنگ کردن، کمرویی کردن، تقاضای درنگ یا مکی کردن سایر معانی: دو دلی کردن، شک و شبهه داشتن، سرباز زدن، چون و چرا کردن، تردید، (حقوق) به صلاحیت دادگاه اعتراض کردن، ا ...
عتاب، طعنه سایر معانی: سرزنش
سرخود، سخاوتمندانه، بطور ازاد یا رایگان سایر معانی: بطور ازاد یا رایگان
مخالف سایر معانی: قانون ـ فقه : معترض