واقعا، براستی، امین، حقیقتا، هر اینه سایر معانی: (قدیمی) به درستی (که)، هرآینه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در همه حال، بهر حال، بهر صورت سایر معانی: no or whether بهرحال [ریاضیات] در همه حال، به هر صورت، به هر حال
موافقت کردن، در حقیقت، بله، اری، رای مثبت، بلی سایر معانی: (قدیمی) بلکه، نه حتی، حتی، (به ویژه هنگام رای دادن شفاهی) آری، موافق، آره، رای موافق (در برابر: رای مخالف nay)، به درستی (که)، واقع ...